عادل فردوسیپور؛ نه!
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۴۱۳۹۸
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «من تنها فریاد زدم: نه!/ من از فرورفتن، تن زدم... راه بهشتِ مینوی من بُزروِ طوع و خاکساری نبود...- [سرودِ ابراهیم در آتش].» شروع یاداشت با شعری از احمد شاملو که یکی از زیباترین سرودهها در «نه» گفتن است به این معنی نیست که با متنی رومانتیک روبه رویید. به این معنی هم نیست که در آنچه در ادامه خواهد آمد اغراق شاعرانه نهفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این یادداشت به بهانۀ پاسخ منفیِ عادل فردوسیپور به صدا وسیماست و چنانچه «خبرآنلاین» گزارش کرده به او پیشنهاد دادهاند پس از چهار سال ممنوعیت، گزارش بازیهای جام جهانی فوتبال در قطر را برعهده بگیرد و قبول نکرده چون «در دورانی که ایران عزیز در ماتم و اندوه فرزندان خود نشسته، صدای مردم از هر صدایی شنیدنیتر است.»
دربارۀ چرایی «نه» عادل فردوسیپور، جدای واکنش خود او میتوان این نکات را یادآور شد:
اول: اگر قرار بر دعوت بود پیشتر باید صورت میپذیرفت نه در دقیقۀ 90 وحالا که از یک طرف دوست ندارند او را در قاب شبکهای فرامرزی ببینند و مجریان دیگر را از هم دست داده است.
دوم: به فرض که می پذیرفت. چه تضمینی وجود دارد که تا سخنی خلاف میل مدیران متمایل به جبهۀ پایداری بگوید و کیهان علیه او بنویسد کنار گذاشته نشود؟ در این صورت هم چوب را نخورده هم پیاز را؟!
سوم: یادداشت با شعری از شاملو شروع شد. به یاد میآورم شاعر در خوانش اشعار خود از خواندن این بیت پرهیز کرده بود: "سخنها میتوانم گفت/ غم نان اگر بگذارد". وقتی ناشر پرسید چرا؟ پاسخ داد: "چون وقتی این شعر را گفتم غم نان داشتم ولی حالا ندارم و حس من باید صادقانه باشد." این حکایت دربارۀ عادل هم صدق میکند. در این شرایط اگر هم بخواهد گزارش کند آن حس را ندارد که بگوید: "چقدر خوبیم ما یا اُلَله!" چون فکر و ذهن او جای دیگر است. بنا براین پاسخ منفی او از سر باور به حس واقعی است و نمایش بازی نکردن. اگر هم می خواست، نمی توانست و اصطلاحاً «درنمیآمد.»
چهارم: فرض کنیم بخواهد بپذیرد. برود زیر دست محمد حسین میثاقی؟ برای او اُفت ندارد؟! بهتر نیست بگذارد میثاقی با کت و شلوارهای تازه و همه مارکدار و آن ساعت گران قیمت که اصرار هم دارد توی چشم مخاطب کند، خوش باشد؟
پنجم: گزارش مسابقه از خود میدان مزه و حس دارد. خاصه اگر بازی ایران باشد. مضحک نیست جام جهانی در همسایگی ما برگزار شود و در تهران در استودیو گزارش کنند؟ اگر راست میگویند باید به قطر میفرستادند. نه این که بگویند از استودیو گزارش کن و لابد چهار تا بپا هم بگذارند!
ششم: عادل دوست دارد شریکی هم داشته باشد. یعنی او گزارش کند و دیگری تفسیر. یاد دکتر حمید رضا صدر گرامی که با آن حس و هیجان و حرارت سخن میگفت و به فردوسی پور هم انرژی میداد. حالا به فرض بیاید گزارش کند. قرار است فیروزخان کریمی را بیاورند تا تفسیر کند؟
هفتم: درست است که هنوز صدا وسیما بزرگترین رسانه است و همچنان در برنامههای غیر ایدیولوژیک برنامه دارد و فوتبال هم مزیت نسبی آن است اما انحصار صدا وسیما شکسته شده و چرا زیر بلیت کسانی برود که چهار سال است او را از معشوق خود دور کردهاند؟ اگر بنا بر پول هم باشد چه بسا با قرار و مدار با یک شبکۀ اینترنتی فراهم آید و اگر شهرت که از این مرز گذشته است.
روزگاری مردم حساب گویندگان و گزارشگران ورزشی را از بقیه جدا میدانستند و حتی گویندۀ خبر را از محتوایی که میخواند ولی حالا آن قدر فضا را تنگ کردهاند که به دشواری میتوان ارتباط برقرار کرد اگر کاملا همسو نباشی. مجموع این عوامل شاید عادل فردوسیپور را به این نتیجه رساند تا بگوید: نه!
این «نه» البته به این معنی نیست که صدا وسیما عزا میگیرد و مجری ندارد که هیچ جایی خالی نمیماند و رسانهای با 5 هزار میلیارد تومان بودجۀ سالانه لَنگ نمیماند و همیشه کسانی هستند که پای پول و شهرت در میان باشد نمیتوانند نه بگویند ولی چرا باید یک نفر از اعتبار خود بکاهد تا برای رسانهای که با بحران جدی اعتبار رو به روست اعتبار بیافریند؟
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۴۱۳۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغهای مهمتر از حجاب ندارد، در خطبههای این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبههای نماز جمعه، اشارهای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر میکنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان میآوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشیهای دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامهای که امروز شما بدان استناد میکنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامهای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشیهای شاهنامه میشدید و لااقل به دوستان تان میگفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشینتر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عدهای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست میگویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوشهایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری میکنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا میکنید دست به دامن ایران باستان میشوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشیهای شاهنامه هم تحمل نمیشود ولی صحبت از حجاب که میشود یادتان میافتد در همان شاهنامهای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیدههای ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سالها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوانها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزیهایی هستند که نتیجه اش را در خیابانها میبینند و بعد، از پلیسها میخواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوششهایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزنها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدانها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!
پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!